در شرایطی که جدلها و جدالها بر سر شمارش آرا و اعلام نتایج این دوره از انتخابات ریاست جمهوری افغانستان همچنان ادامه دارد، در روزهای اخیر بحثهایی نیز مطرح میشود که فقط به انتخابات اخیر و چالشهای آن توجه ندارد بلکه ماهیت برگزاری انتخابات را مورد توجه و کنکاش قرار میدهد. در همین راستا چندی پیش حامد کرزی، رئیس جمهور سابق افغانستان با اشاره به دخالت خارجیها و بهخصوص آمریکاییها در تمامی انتخاباتهای پیشین، حتی در دورانی که خود وی یکی از طرفها بوده است، انتخابات را فرایندی خارج از کنترل و اراده افغانها میداند. علاوه بر این، او در بیانی کلیتر برگزاری انتخابات در این کشور را سلسله معادلاتی از سوی بیگانگان توصیف میکند. همزمان با این موضعگیری حامد کرزی، گلبدین حکمتیار از داوطلبان انتخابات اخیر هم با اشاره به سابقه 19 ساله انتخابات در افغانستان، هر انتخابات را بدتر از مورد قبل و خارجیها را تصمیمگیرنده نهایی در افغانستان تلقی میکند.
نکته مهم و قابل تأمل این است که اینگونه نظرات هر بار بیش از گذشته به نظرات و دیدگاههای طالبان در مورد نقش انتخابات در آینده سیاسی افغانستان نزدیک میشوند. در واقع میتوان گفت همه این دیدگاهها به سوی یک نظر مشترک سوق پیدا کردهاند؛ اینکه چه اصراری بر برگزاری انتخابات و تعیین سرنوشت کشور تنها از این مسیر وجود دارد و آیا نمیتوان مسیر دیگری را برای پیشبرد صلح و ثبات و استقرار نظام سیاسی با ثبات در افغانستان پیدا کرد؟ شاید جالب باشد اگر بدانیم سفیر پیشین انگلیس در کابل حدود 10 سال پیش به همین موضوع پرداخته است.«شرارد کوپر» در کتاب خاطرات خود (نامههایی از کابل) به این نکته اشاره میکند که تیم آمریکایی اعتقاد داشت هدایت صحیح افغانستان یعنی اعمال فشار زیاد روی انتخابات ریاست جمهوری و تأکید بر اینکه علت حضور ما در این کشور برقراری دموکراسی است. علاوه بر این، او در خاطرات خود تا حد زیادی بر ادعاهای کنونی کرزی در زمینه مداخله خارجی در انتخابات صحه میگذارد. شرارد کوپر در همان هنگام با بهرهگیری از تجربیاتی که پیش از این انگلیسیها در افغانستان کسب کرده بودند، پیشنهاد خود را در مورد رها کردن چرخه سخت انتخاباتی و تشکیل یک فرایند آشتی ملی مطرح میکند.
اما باوجود پیشنهادی که یک دهه پیش این دیپلمات کهنهکار انگلیس مطرح کرده بود، غرب و بهخصوص آمریکا تا این زمان بر مسیر پیشین خود، یعنی برگزاری انتخابات و استقرار نظام دموکراسی غربی در افغانستان اصرار داشتهاند. البته بیتردید یک وجه اصرار بر تداوم این شیوه، حفظ و بقای سلطهشان بر ساختار سیاسی و رؤسای جمهوری است که خود را مدیون و وامدار مداخلات آنها میدانند. اما اگر بخواهیم از وجه دیگر و تلاش آمریکاییها برای خروج از باتلاق افغانستان به قضیه نگاه کنیم، آنها هنوز هم نتوانستهاند درک درستی از اولویتها و منافع خود در افغانستان داشته باشند و همچنان در سیاستگذاریها و مدیریت خود برای یافتن مسیر درست سرگردان هستند. بیدلیل نیست که شرارد کوپر در مورد توان مدیریت آمریکاییها و قابلیت اعتماد به آنها این نقل قول از چرچیل را ضمیمه نظرات خود میکند: «پس از آزمایش تمامی روشهای ممکن، میتوانید به آمریکاییها در انجام کار درست اعتماد کنید». در عین حال او جمله دیگری نیز میگوید که میتواند ریشه بخش مهمی از مشکلات کنونی افغانستان را بازگو کند: «برای پیگیری شرایط صلح باید بپذیریم که بهتر است اجازه دهیم افغانها خودشان کاری را بد انجام دهند تا اینکه ما برایشان آن کار را درست انجام دهیم».
نظر شما